جدول جو
جدول جو

معنی دوال باز - جستجوی لغت در جدول جو

دوال باز
کنایه از حیله باز و مکار
تصویری از دوال باز
تصویر دوال باز
فرهنگ لغت هوشیار
دوال باز
کسی که دوالک بازی کند و آن نوعی از بازی و قمار است که با دوال و حلقه و قلاب صورت می گیرد، مکار، حیله باز، طرار
فرهنگ فارسی عمید

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از دوال بازی
تصویر دوال بازی
عمل و شغل دوال باز دوالک بازی
فرهنگ لغت هوشیار
دوال باز:) رگ آن خون بر آن دوال اندازد راست چو زرنگی دوالک باز (نظامی هفت پیکر در وصف گورخر)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دوالک باز
تصویر دوالک باز
دوال باز، کسی که دوالک بازی کند، برای مثال رگ آن خون بر او دوال انداز / راست چون زنگی دوالک باز (نظامی۴ - ۵۷۳)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از دوالک باز
تصویر دوالک باز
حیله گر
فرهنگ فارسی معین
نوعی بازی و قمار که با دوال و حلقه و قلاب صورت گیرد و آن چنانست که مقامران دوال را دولا پیچیده بنوعی ته ساخته و پیچ داده و بر زمین نهند دوال از اهن بدست داو زننده میدهند که سر ان میل را در ته دوال بوجهی بگذارد و بر زمین استوار نماید که وقتی سرهای دوال را بکشند میل در میان آن دوال بماند و دوال را بدر رفتن ندهد. پس اگر چنین شد داو میبرد و اگر میل بر زمین قائم ماند و دوال از آن جدا شد داو کرد، مکر و فریب حیله دوزی
فرهنگ لغت هوشیار
نوعی بازی و قمار که با دوال و حلقه و قلاب صورت می گیرد. به این طریق که دوال یا تسمۀ کمربند را مانند حلقه به هم می پیچند و طرف بازی باید سیخ یا میله ای را چنان در میان یکی از حلقه ها قرار بدهد که وقتی حریف دوال یا تسمه را می کشد سیخ در وسط تسمه بماند که در این صورت برنده است و اگر تسمه را کشید و به سیخ گیر نکرد آنکه سیخ را در دست دارد باخته حساب می شود، کنایه از مکر و حیله، حقه بازی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از دوا ساز
تصویر دوا ساز
کسی که دارو میسازد. آنکه دوا تهیه کند برای فروش دوا ساز
فرهنگ لغت هوشیار
کسی که پاهایش لاغر و دراز مانند دوال باشد. در افسانه ها گفته اند که مردمی هستند در بیابان ها و جنگل های هند دارای پاهای دراز و باریک مانند دوال که نمی توانند راه بروند و هرگاه یکی از آن ها کسی را ببیند بر پشت گردن او سوار می شود و پاهای خود را دور کمر وی می پیچد و مجبورش می سازد که راه برود و او را گردش بدهد، برای مثال گفت برشو دوال سایی کن / یکی امشب دوال پایی کن (نظامی۴ - ۶۸۰)
فرهنگ فارسی عمید
بلیغ زبان آور، شعبده باز، جای وسیع و با صفا محلی با روح و خوش منظر: (خانه دل بازیست)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دل باز
تصویر دل باز
جای وسیع و با صفا و خوش منظر، دلگشا
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از دل باز
تصویر دل باز
Openhearted
دیکشنری فارسی به انگلیسی
открытый сердцем
دیکشنری فارسی به روسی
відкритий серцем
دیکشنری فارسی به اوکراینی
صافي القلب
دیکشنری فارسی به عربی
उदार ह्रदय
دیکشنری فارسی به هندی
ใจกว้าง
دیکشنری فارسی به تایلندی
উন্মুক্ত হৃদয়
دیکشنری فارسی به بنگالی